امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره
آرسامآرسام، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

قلبهای مامان وبابا

اتفاقات بد وصدمه های این دورانت

1393/6/25 23:49
نویسنده : مادر
323 بازدید
اشتراک گذاری

1.پنج ماهت بودکه خونه آقاجون بودیم وچهاردست وپامیرفتی که یه لحظه ازت غافل شدیم که

صدای گریه ات دراومدرسیدیم بهت که دیدیم اتوی روکه طاطا لباساشواتوکرده بودوعجله داشته برای مدرسه وبرش نداشته بود.افتاده بودرودستت ویهو پف کرد

2.خونه اون یکی بابابزرگت که بودیم یکسالت تموم شده بود وکنارشیده (دخترعمه ات)تو اتاق بودی که چشمم بهت بود که اتفاقی نیفته برات یادست نزنی به چیزی که یکدفه شیده(که خیلیم شیطانه وهروقت پیشت باشه اتفاقی برات میفته وصدمه میبینی(نمیدونم چرا )صندوق صدقه ای روکه دستش بود بردبالا وخوردبه گوشه ابروت که صورتت غلطان خون شد وبماندکه چقدرگریه کردی

3. ازبدترین اتفاقها برات این بودخونه عمه زینب (که شیده دخترشه)چندروزی اومدن خونه مون که  میرفتین روی دراور وازاونجاپایین میپریدین درکنارهم میپریدین  که یکدفه وناگهانی  شیده حولت دادوزدی زمین طوری که لبت ازوسط پاره شد و11شب بودکه لبهات وبهم چسباندیم وکپسول روش ریختیم گفتیم الان بریم بیمارستان بخیه زیادی میزنن برات ودیگه جاش ماندگاره که الانم جاش معلومه وازبین نرفته.خیلی صحنه دردآوری بودوخیلی جیغ زدی وگریه کردی طوری که منم باهات گریه میکردم

4.یه روزم رفتیم عروسی پسردایی بابایی که گیلان بود وروی سکوی باغ که عروسی اونجا برگزارشد شیده دنبالت میکردوتوهم میدویدی مثلا"بازی میکردین که خوردی زمین وروی دماغت کلا"زخم شدوخونش اومد والانم هروقت دست میزنی به دماغت بهم میگی مادردست بزن به استخونش دیدی تکون میخوره.آخه دماغم شکسته

5.آخرین اتفاقه بدی که تااین سن (چهارسال وشش ماهگی)برات افتاده این بود که خونه عمه زینب اومدن خونه مونوچندروزی ماندن که تابستون بودوکولرمون که پشت پنجره بودوارتفاعشم کوتاه بوروشن بودکه شیده رفت نزدیکشودست بردکه تورجلوشوپاره کنه وکردودستمال کاغذی میگرفت وجلوی بادش رهامیکردتوهم به دنبالش اومدی اینکاروکنی.چون کوچکتربودی دستتوبردی نزدیک کولرویهوصدای متوقف شدن کولروجیغ توبلندشدکه رسیدیم ودستت وکشیدیم بیرون که پروانه های کولرروی دستت روکنده بود یکسره گریه میکردی خیلی وحشتاک بودهرکسم دستت ودیدمیگفت بایدنذربزرگی بدین خدارحم کرده انگشتاشوقطع نکرده.بردمت بیمارستان که عکسشوبندازم که ضربه به استخونش نرسیده باشه.که خدارحمش اومده بودوفقط روی دستت وکنده بود.همان دستی که در5ماهگی بااتوسوخته بودوباره همون دستت بود

که عکس روی دستتم که کنده شده وتقریبا بهبودیافته وپرشده  در ادامه مطلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)