سالگردازدواج مادروبابایی
امروزاسفندماهه88/12/25 که سالگرد ازدواج من وباباییه وشام رفتیم بیرون ونشسته بودی که شام وبیارن ولی همه اش نوشابه میخوردی چون خیلی دوست داری وهرچه میگفتم پسرگلم مریض میشی چون خیلی ضررداره برات گوش نمیدادی.طوری که حاضربودی شام نخوری فقط نوشابه بخوری. ...
نویسنده :
مادر
15:32