پنچرگیری ماشین بابایی ازشیطنتات
امیرحسین جان امروزگیرداده بودی به ماشین بابایی وهمه اش وسایل مربوط به پنچرگیری واز توجعبه درمیاوردی ومیگفتی میخوام ماشینو پنچرگیری کنم منم چشم ازت غافل نکردم که نکنه بلایی سرخودت بیاری خلاصه تابابایی برگشت وپیشت موند خیلی ازاین کارو بارهای ماشین خوشت میادومیخوای ازهمه جاش سردربیاری یعنی وقتی بابایی میذاشتت پشت فرمون ومیگفت بچرخون قبول نداشتی ومیخواستی خودت پا بذاری روکلاج وترمز ونتیجه اشم ببینی که چه تغییری میکنه وکارشونوبفهمی.شیطونی دیگه ...
نویسنده :
مادر
21:28